معنی فارسی measuredly
B1بهطور سنجیده، به معنای انجام یا گفتن چیزی با احتیاط و در نظر گرفتن تبعات.
In a careful, controlled, or deliberate manner; with restraint.
- ADVERB
example
معنی(example):
او بهطور سنجیدهای صحبت کرد تا اطمینان حاصل کند که صحبتهایش جدی گرفته شود.
مثال:
She spoke measuredly to ensure her words were taken seriously.
معنی(example):
تیم بهطور سنجیدهای به پروژه نزدیک شد و هر تصمیمی را با دقت در نظر گرفت.
مثال:
The team approached the project measuredly, carefully considering every decision.
معنی فارسی کلمه measuredly
:
بهطور سنجیده، به معنای انجام یا گفتن چیزی با احتیاط و در نظر گرفتن تبعات.