معنی فارسی measurelessly

B1

به‌طرز غیرقابل اندازه‌گیری و یا بی‌حد و مرز.

In a way that cannot be measured; infinite.

example
معنی(example):

رودخانه به‌صورت بی‌اندازه‌ای جاری بود و فراتر از آنچه می‌توانستیم ببینیم، ادامه داشت.

مثال:

The river flowed measurelessly, stretching far beyond what we could see.

معنی(example):

عشق او به او با هر روزی که می‌گذشت، به‌طرز بی‌اندازه‌ای گسترش می‌یافت.

مثال:

Her love for him seemed to expand measurelessly with each passing day.

معنی فارسی کلمه measurelessly

: معنی measurelessly به فارسی

به‌طرز غیرقابل اندازه‌گیری و یا بی‌حد و مرز.