معنی فارسی measurelessness

B1

حالت یا کیفیت غیرقابل اندازه‌گیری و بی‌پایان.

The quality of being immeasurable; boundlessness.

example
معنی(example):

بی‌اندازگی فضا بسیاری از دانشمندان را مجذوب می‌کند.

مثال:

The measurelessness of space fascinates many scientists.

معنی(example):

او دربارهٔ بی‌اندازگی عشق و عمق‌های آن صحبت کرد.

مثال:

She spoke of the measurelessness of love and its depths.

معنی فارسی کلمه measurelessness

: معنی measurelessness به فارسی

حالت یا کیفیت غیرقابل اندازه‌گیری و بی‌پایان.