معنی فارسی mediateness

B2

میانجی بودن به وجود داشتن یک عنصر واسط یا میانجی در ارتباط اشاره دارد.

The quality of being intermediate or serving as a mediator between two entities.

example
معنی(example):

میانجی بودن توضیح آن را آسان‌تر فهمید.

مثال:

The mediateness of the explanation made it easier to understand.

معنی(example):

در برخی بحث‌ها، میانجی بودن می‌تواند به روشن کردن ایده‌های پیچیده کمک کند.

مثال:

In some discussions, mediateness can help clarify complex ideas.

معنی فارسی کلمه mediateness

: معنی mediateness به فارسی

میانجی بودن به وجود داشتن یک عنصر واسط یا میانجی در ارتباط اشاره دارد.