معنی فارسی mediational
B2میانجیگری به معنی دخالت در یک درگیری یا مشکل به منظور کمک به طرفین در رسیدن به توافق یا درک متقابل است.
Relating to the process of mediation, involving the intervention of a third party to facilitate resolution.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
روانشناس در طول بحث گروهی حمایت میانجیگری را ارائه داد.
مثال:
The psychologist provided mediational support during the group discussion.
معنی(example):
استراتژیهای میانجیگری میتوانند به طور مؤثری در حل اختلافات کمک کنند.
مثال:
Mediational strategies can help resolve conflicts effectively.
معنی فارسی کلمه mediational
:
میانجیگری به معنی دخالت در یک درگیری یا مشکل به منظور کمک به طرفین در رسیدن به توافق یا درک متقابل است.