معنی فارسی mediatorious

B2

مربوط به یا شبیه به یک میانه‌دار.

Relating to or resembling a mediator.

example
معنی(example):

رویکرد میانه‌دارانه او به حل و فصل صلح‌آمیز تعارض خانوادگی کمک کرد.

مثال:

Her mediatorious approach helped resolve the family dispute peacefully.

معنی(example):

آنها از یک روش میانه‌دارانه برای بهبود ارتباط میان تیم‌ها استفاده کردند.

مثال:

They used a mediatorious method to improve communication between teams.

معنی فارسی کلمه mediatorious

: معنی mediatorious به فارسی

مربوط به یا شبیه به یک میانه‌دار.