معنی فارسی membranous

B2

مربوط به غشای نازک و شفاف، به ویژه در دنیای زیست‌شناسی.

Relating to, or having the characteristics of a membrane.

example
معنی(example):

این گیاه دارای برگ‌های ممبرانوس است که نازک و ظریف هستند.

مثال:

The plant has membranous leaves that are thin and delicate.

معنی(example):

ساختارهای ممبرانوس در ارگانیسم‌های زیستی مختلف یافت می‌شود.

مثال:

Membranous structures can be found in various biological organisms.

معنی فارسی کلمه membranous

: معنی membranous به فارسی

مربوط به غشای نازک و شفاف، به ویژه در دنیای زیست‌شناسی.