معنی فارسی membranously
B1به شیوهای که به غشای نازک و شفاف مربوط باشد.
In a manner that relates to membranes.
- ADVERB
example
معنی(example):
سلولها میتوانند تحت شرایط خاصی به طور ممبرانوس رشد کنند.
مثال:
The cells can grow membranously under certain conditions.
معنی(example):
او تأثیر دارو را بهعنوان اثرگذاری ممبرانوس توصیف کرد.
مثال:
He described the impact of the drug as acting membranously.
معنی فارسی کلمه membranously
:
به شیوهای که به غشای نازک و شفاف مربوط باشد.