معنی فارسی mensurative
B2مرتبط با چگونگی اندازهگیری و تأثیر آن بر نتایج.
Related to the methods or techniques of measuring.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
تکنیکهای اندازهگیری دقت نظرسنجی را بهبود بخشید.
مثال:
The mensurative techniques improved the accuracy of the survey.
معنی(example):
استفاده از یک روش اندازهگیری برای جمعآوری دادهها ضروری است.
مثال:
Using a mensurative method is essential for data collection.
معنی فارسی کلمه mensurative
:
مرتبط با چگونگی اندازهگیری و تأثیر آن بر نتایج.