معنی فارسی mensurate

B1

عمل اندازه‌گیری چیزی به منظور تعیین ابعاد، مقدار یا موقعیت آن.

To measure or determine the dimensions, quantity, or capacity of something.

example
معنی(example):

ما باید مساحت این میدان را اندازه‌گیری کنیم.

مثال:

We need to mensurate the area of this field.

معنی(example):

اندازه‌گیری نتایج برای دقت ضروری است.

مثال:

It is necessary to mensurate the results for accuracy.

معنی فارسی کلمه mensurate

: معنی mensurate به فارسی

عمل اندازه‌گیری چیزی به منظور تعیین ابعاد، مقدار یا موقعیت آن.