معنی فارسی metallicly

B1

به‌طور فلزی، به حالت یا کیفیتی که حکایت از فلز دارد.

In a metallic manner or style.

example
معنی(example):

صدا به‌طور فلزی در سالن خالی طنین‌انداز شد.

مثال:

The sound rang metallicly through the empty hall.

معنی(example):

زنگ به‌طور فلزی به صدا درآمد، در دوردست‌ها طنین انداز شد.

مثال:

The bell tolled metallicly, echoing in the distance.

معنی فارسی کلمه metallicly

: معنی metallicly به فارسی

به‌طور فلزی، به حالت یا کیفیتی که حکایت از فلز دارد.