معنی فارسی michiganite
B1افرادی که از میشیگان هستند یا در این ایالت زندگی کرده اند.
A person from Michigan or someone associated with the state.
- NOUN
example
معنی(example):
به عنوان یک میچیگانیتی، به زادگاه خود افتخار می کنم.
مثال:
As a michiganite, I take pride in my hometown.
معنی(example):
بسیاری از میچیگانیتی ها سالانه برای یک جشنواره فرهنگی گرد هم می آیند.
مثال:
Many michiganites gather annually for a cultural festival.
معنی فارسی کلمه michiganite
:
افرادی که از میشیگان هستند یا در این ایالت زندگی کرده اند.