معنی فارسی microchipping

B1

فرآیند قرار دادن یک میکروچیپ در یک موجود زنده برای شناسایی.

The process of implanting a microchip for identification.

verb
معنی(verb):

To fit (an animal) with a microchip.

example
معنی(example):

میکروچیپ کردن حیوانات خانگی در حال تبدیل شدن به یک عمل رایج است.

مثال:

Microchipping pets is becoming a common practice.

معنی(example):

دامپزشک فرآیند میکروچیپ کردن را توضیح داد.

مثال:

The veterinarian explained the process of microchipping.

معنی فارسی کلمه microchipping

: معنی microchipping به فارسی

فرآیند قرار دادن یک میکروچیپ در یک موجود زنده برای شناسایی.