معنی فارسی microchips

B1

یک مدار الکترونیکی بسیار کوچک که می‌تواند اطلاعات و عملکردهای پیچیده را مدیریت کند.

A small computer chip that performs various functions in electronic devices.

noun
معنی(noun):

Integrated circuit; microprocessor.

verb
معنی(verb):

To fit (an animal) with a microchip.

example
معنی(example):

میکروچیپ‌ها اجزای اساسی در الکترونیک‌های مدرن هستند.

مثال:

Microchips are essential components in modern electronics.

معنی(example):

هر گوشی هوشمند شامل چندین میکروچیپ است.

مثال:

Every smartphone contains multiple microchips.

معنی فارسی کلمه microchips

: معنی microchips به فارسی

یک مدار الکترونیکی بسیار کوچک که می‌تواند اطلاعات و عملکردهای پیچیده را مدیریت کند.