معنی فارسی microconstituent
B1میکروکونستیتوئنت، ترکیب کوچکی که جزء اصلی یک ماده یا ترکیب بزرگتر است.
A small constituent or element of a larger system.
- NOUN
example
معنی(example):
آب یک ماده میکروکونستیتuent خاک است.
مثال:
Water is a microconstituent of the soil.
معنی(example):
میکروکونستیتوئنتها اغلب برای واکنشهای شیمیایی حیاتی هستند.
مثال:
Microconstituents are often vital for chemical reactions.
معنی فارسی کلمه microconstituent
:
میکروکونستیتوئنت، ترکیب کوچکی که جزء اصلی یک ماده یا ترکیب بزرگتر است.