معنی فارسی microcosmology
C1بررسی و تحلیل رازها و روابط موجود در میکروکازمها، معمولاً در علم اجتماعی یا زیستشناسی.
The study of microcosms, especially their functioning and relationships within larger systems.
- NOUN
example
معنی(example):
میکروسکوبشناسی پیوند بین سیستمهای کوچک و بزرگ را بررسی میکند.
مثال:
Microcosmology explores the connection between small and large systems.
معنی(example):
تحقیقات او در میکروسکوبشناسی به یافتههای جدیدی در بومشناسی منجر شد.
مثال:
His research in microcosmology led to new findings in ecology.
معنی فارسی کلمه microcosmology
:
بررسی و تحلیل رازها و روابط موجود در میکروکازمها، معمولاً در علم اجتماعی یا زیستشناسی.