معنی فارسی microsomal
B2مربوط به میکروسوم، به خصوص هنگام اشاره به آنزیمهایی که در سمزدایی و متابولیسم نقش دارند.
Relating to or denoting the microsomes, especially regarding enzymes involved in metabolism.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
آنزیمهای میکروسومال برای تجزیه سموم حیاتی هستند.
مثال:
Microsomal enzymes are crucial for breaking down toxins.
معنی(example):
تحقیقات در مورد پروتئینهای میکروسومال میتواند به کشف داروهای جدید منجر شود.
مثال:
Research on microsomal proteins can lead to new drug discoveries.
معنی فارسی کلمه microsomal
:
مربوط به میکروسوم، به خصوص هنگام اشاره به آنزیمهایی که در سمزدایی و متابولیسم نقش دارند.