معنی فارسی microsurgery

نوعی جراحی که در آن از تجهیزاتی با دقت بالا برای کار بر روی بافت‌ها و رگ‌های بسیار کوچک استفاده می‌شود.

Surgery that involves the use of a microscope and specialized instruments to perform procedures on very small structures.

noun

معنی(noun):

Surgical procedures that are very small.

مثال:

Reattaching his severed finger required microsurgery to suture together the tiny blood vessels.

adjective

معنی(adjective):

Relating to techniques of surgery on very small or delicate parts of the body.

example

معنی(example):

جراح میکروسرجری انجام داد تا رگ خونی آسیب‌دیده را تعمیر کند.

مثال:

The surgeon performed microsurgery to repair the damaged blood vessel.

معنی(example):

میکروسرجری به پزشکان این امکان را می‌دهد که بر روی ساختارهای بسیار کوچک عمل کنند.

مثال:

Microsurgery allows doctors to operate on very small structures.

معنی فارسی کلمه microsurgery

نوعی جراحی که در آن از تجهیزاتی با دقت بالا برای کار بر روی بافت‌ها و رگ‌های بسیار کوچک استفاده می‌شود.