معنی فارسی middlebrowism
B2میانهسلیقه، تمایل به مصرف فرهنگ و هنر با کیفیت متعادل و میانرده.
An aesthetic that is considered to be of moderate cultural value, neither highbrow nor lowbrow.
- NOUN
example
معنی(example):
میانهسلیقه، معمولاً به سلیقههای فرهنگی که کمی بالاتر از سطح معمولی هستند اما نه در سطح بالا اشاره دارد.
مثال:
Middlebrowism often refers to cultural tastes that are slightly elevated yet not highbrow.
معنی(example):
علاقه او به میانهسلیقه در مجموعه کتابهایش مشخص است.
مثال:
Her interest in middlebrowism is evident in her book collection.
معنی فارسی کلمه middlebrowism
:
میانهسلیقه، تمایل به مصرف فرهنگ و هنر با کیفیت متعادل و میانرده.