معنی فارسی middlebreaker
B1میانه شکن، فردی که در موقعیتهای متضاد به عنوان توافقکننده یا میانجی عمل میکند.
A person who finds a common ground in opposing positions.
- NOUN
example
معنی(example):
میانه شکن اصطلاحی است که در تحلیل ورزشی به کار میرود.
مثال:
The middlebreaker is a term used in sports analysis.
معنی(example):
او در بحث به عنوان میانه شکن عمل کرد و زمین مشترکی پیدا کرد.
مثال:
She acted as a middlebreaker in the debate, finding common ground.
معنی فارسی کلمه middlebreaker
:
میانه شکن، فردی که در موقعیتهای متضاد به عنوان توافقکننده یا میانجی عمل میکند.