معنی فارسی midwiving

B1

عمل زایمان و کمک به زایمان؛ فرایند کمک به زنان در حین زایمان.

The practice of assisting a woman in childbirth; the act of performing the duties of a midwife.

example
معنی(example):

فرایند زایمان نیاز به مهارت و صبر فراوان دارد.

مثال:

The midwiving process requires a lot of skill and patience.

معنی(example):

تجربه‌های او در میانه‌زایی او را به شخصیتی معتبر در جامعه تبدیل کرد.

مثال:

Her midwiving experience made her a respected figure in the community.

معنی فارسی کلمه midwiving

: معنی midwiving به فارسی

عمل زایمان و کمک به زایمان؛ فرایند کمک به زنان در حین زایمان.