معنی فارسی mimly

B1

به آرامی و به طرز ملايم.

In a gentle or soft manner.

example
معنی(example):

بچه به آرامی به مادرش لبخند زد.

مثال:

The baby mimly smiled at her mother.

معنی(example):

او با لحنی آرام برای آرام کردن او صحبت کرد.

مثال:

He spoke in a mimly tone to calm her down.

معنی فارسی کلمه mimly

: معنی mimly به فارسی

به آرامی و به طرز ملايم.