معنی فارسی minibus
B1یک وسیله نقلیه عمومی کوچک که معمولاً برای انتقال گروه‌های کوچک از افراد استفاده می‌شود.
A small bus designed to carry a small group of passengers.
- noun
noun
معنی(noun):
A small bus, especially one used as transport for small groups.
معنی(noun):
A-sixteen seater vehicle used as a taxi. A kombi.
معنی(noun):
A small four-wheeled carriage.
معنی(noun):
(US politics) A combined spending bill for multiple departments that is smaller than an omnibus bill.
example
معنی(example):
ما با دوستانمان با مینی‌بوس به کنسرت رفتیم.
مثال:
We took a minibus to the concert with our friends.
معنی(example):
مینی‌بوس می‌تواند حداکثر دوازده مسافر را حمل کند.
مثال:
The minibus can carry up to twelve passengers.
معنی فارسی کلمه minibus
:
یک وسیله نقلیه عمومی کوچک که معمولاً برای انتقال گروه‌های کوچک از افراد استفاده می‌شود.
