معنی فارسی minor counties
B1شهرستانهای کوچکتر که معمولاً از نظر اندازه و جمعیت کمتر از شهرستانهای بزرگتر هستند.
Counties that are smaller in size or population compared to major counties.
- NOUN
example
معنی(example):
شهرستانهای کوچک معمولاً منابع کمتری نسبت به شهرستانهای بزرگتر دارند.
مثال:
Minor counties often have fewer resources than larger ones.
معنی(example):
چندین شهرستان کوچک وجود دارد که کمتر شناخته شدهاند.
مثال:
There are several minor counties that are lesser-known.
معنی فارسی کلمه minor counties
:
شهرستانهای کوچکتر که معمولاً از نظر اندازه و جمعیت کمتر از شهرستانهای بزرگتر هستند.