معنی فارسی misadministration
B1مدیریت نادرست یا نامناسب، به ویژه در زمینه‌های اداری یا مالی.
The act of administering something incorrectly, leading to inefficiencies or problems.
- NOUN
example
معنی(example):
گزارش بر نادرست مدیریت کردن منابع خیریه تاکید کرد.
مثال:
The report highlighted the misadministration of the charity funds.
معنی(example):
او به دلیل نادرست مدیریت کردن پروژه اخراج شد.
مثال:
He was fired due to misadministration of the project.
معنی فارسی کلمه misadministration
:
مدیریت نادرست یا نامناسب، به ویژه در زمینه‌های اداری یا مالی.
