معنی فارسی misaligned
B1ناهمراستا، به وضعیتی اشاره دارد که در آن چیزها به درستی یا مناسب با هم ندارند.
Not arranged or positioned correctly.
- verb
- adjective
verb
معنی(verb):
To align incorrectly
adjective
معنی(adjective):
Out of alignment.
example
معنی(example):
تصویر بر روی دیوار به درستی تنظیم نشده است.
مثال:
The picture is misaligned on the wall.
معنی(example):
افکار او با اهداف تیم به درستی همراستا نبود.
مثال:
Her thoughts were misaligned with the team's goals.
معنی فارسی کلمه misaligned
:
ناهمراستا، به وضعیتی اشاره دارد که در آن چیزها به درستی یا مناسب با هم ندارند.