معنی فارسی miscellanist
B2شخصی که اشیاء و موارد مختلف را جمعآوری میکند.
A person who collects miscellaneous items.
- NOUN
example
معنی(example):
او خود را به عنوان یک مجموعهدار اشیاء مختلف معرفی کرد.
مثال:
She identified herself as a miscellanist, collecting odd items.
معنی(example):
یک مجموعهدار اشیاء مختلف معمولاً به چیزهای غیرمعمول توجه دارد.
مثال:
A miscellanist often has an eye for the unusual.
معنی فارسی کلمه miscellanist
:
شخصی که اشیاء و موارد مختلف را جمعآوری میکند.