معنی فارسی miscellaneousness
C1کیفیت یا حالت داشتن چیزهای مختلف یا گوناگون.
The quality of being mixed or varied.
- NOUN
example
معنی(example):
تنوع اشیاء آنها را منحصر به فرد کرده بود.
مثال:
The miscellaneousness of the items made them unique.
معنی(example):
سلیقههای او نشان دهنده تنوع خاصی در سبک است.
مثال:
His tastes reflect a certain miscellaneousness in style.
معنی فارسی کلمه miscellaneousness
:
کیفیت یا حالت داشتن چیزهای مختلف یا گوناگون.