معنی فارسی miscellaneity

C1

وضعیتی که در آن چیزهای مختلف یا متنوعی وجود دارد.

The quality or state of being various or diverse.

example
معنی(example):

تنوع جشنواره بازدیدکنندگان زیادی را جذب کرد.

مثال:

The miscellaneity of the festival attracted many visitors.

معنی(example):

این پروژه تنوع ابراز هنری را نشان داد.

مثال:

The project highlighted the miscellaneity of artistic expressions.

معنی فارسی کلمه miscellaneity

: معنی miscellaneity به فارسی

وضعیتی که در آن چیزهای مختلف یا متنوعی وجود دارد.