معنی فارسی miscomfort
B1حالتی از ناراحتی یا عدم راحتی که ممکن است ناشی از یک موقعیتِ خاص باشد.
A state of discomfort or unease often caused by a specific circumstance.
- NOUN
example
معنی(example):
صندلی ناراحتکننده در طول جلسه به او بسیار ناراحتی ایجاد کرد.
مثال:
The uncomfortable chair caused him a lot of miscomfort during the meeting.
معنی(example):
ناراحتی او در طول پرواز به دلیل تلاطم بود.
مثال:
Her miscomfort during the flight was due to the turbulence.
معنی فارسی کلمه miscomfort
:
حالتی از ناراحتی یا عدم راحتی که ممکن است ناشی از یک موقعیتِ خاص باشد.