معنی فارسی misdiagnosed
B1تشخیص نادرست، حالت یا موقعیتی که در آن بیماری به اشتباه تشخیص داده میشود.
Incorrectly diagnosed.
- verb
verb
معنی(verb):
To incorrectly diagnose.
example
معنی(example):
این وضعیت به عنوان یک آنفولانزای عادی تشخیص نادرست داده شد.
مثال:
The condition was misdiagnosed as a common flu.
معنی(example):
بسیاری از بیماران تشخیص نادرست میشوند و مراقبت صحیح دریافت نمیکنند.
مثال:
Many patients are misdiagnosed and do not receive proper care.
معنی فارسی کلمه misdiagnosed
:
تشخیص نادرست، حالت یا موقعیتی که در آن بیماری به اشتباه تشخیص داده میشود.