معنی فارسی misgiving

B2

احساس نگرانی و اضطراب نسبت به چیزی، معمولاً به دلیل عواقب منفی ممکن.

A feeling of doubt or apprehension about the outcome or consequences of something.

noun
معنی(noun):

Doubt, apprehension, a feeling of dread

example
معنی(example):

نگرانی او در مورد این طرح واضح بود.

مثال:

Her misgiving about the plan was obvious.

معنی(example):

نگرانی خود را به کمیته ابراز کردم.

مثال:

I expressed my misgiving to the committee.

معنی فارسی کلمه misgiving

: معنی misgiving به فارسی

احساس نگرانی و اضطراب نسبت به چیزی، معمولاً به دلیل عواقب منفی ممکن.