معنی فارسی misguessed
B1زمانی که کسی به شکل نادرست چیزی را حدس میزند و این در گذشته اتفاق افتاده است.
Past tense of misguess; made an incorrect guess.
- VERB
example
معنی(example):
او زمان لازم برای تمام کردن پروژه را اشتباه حدس زد.
مثال:
She misguessed the time it would take to finish the project.
معنی(example):
آنها تعداد افرادی که به رویداد خواهند آمد را اشتباه حدس زدند.
مثال:
They misguessed how many people would attend the event.
معنی فارسی کلمه misguessed
:
زمانی که کسی به شکل نادرست چیزی را حدس میزند و این در گذشته اتفاق افتاده است.