معنی فارسی miskill

B1

خراب کردن یا آسیب زدن به چیزی به خصوص در زمینه‌ای مانند پرورش گیاهان یا شوخی.

To fail to properly deal with something, leading to a negative outcome.

example
معنی(example):

من معمولاً گیاهان را با آبیاری زیاد خراب می‌کنم.

مثال:

I tend to miskill the plants by overwatering them.

معنی(example):

او شوخی‌ها را به درستی نمی‌گوید و خوب نتیجه نمی‌دهد.

مثال:

He miskills the jokes and they don't land well.

معنی فارسی کلمه miskill

: معنی miskill به فارسی

خراب کردن یا آسیب زدن به چیزی به خصوص در زمینه‌ای مانند پرورش گیاهان یا شوخی.