معنی فارسی mislikingly
B1به طور ناپسند یا با نارضایتی صحبت کردن.
In a manner of expressing dislike or disapproval.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طرز ناپسندی در مورد فیلمی که تماشا کردیم صحبت کرد.
مثال:
He spoke mislikingly about the movie we watched.
معنی(example):
او به طرز ناپسندی از شرکت در فعالیت خودداری کرد.
مثال:
She mislikingly refused to participate in the activity.
معنی فارسی کلمه mislikingly
:
به طور ناپسند یا با نارضایتی صحبت کردن.