معنی فارسی mislived
B1بد زندگی کردن، زندگیای که به درستی با اهداف و آرزوها هماهنگ نباشد.
To live life in a way that is not aligned with one's values or aspirations.
- VERB
example
معنی(example):
او احساس کرد که انتخابهای زندگیاش را اشتباه کرده و جوانیاش را بد گذراندهاست.
مثال:
He felt he had mismatched his life choices and mislived his youth.
معنی(example):
برخی استدلال میکنند که او با پیگیری نکردن رویاهایش بد زندگیکردهاست.
مثال:
Some argue that he mislived by not pursuing his dreams.
معنی فارسی کلمه mislived
:
بد زندگی کردن، زندگیای که به درستی با اهداف و آرزوها هماهنگ نباشد.