معنی فارسی mislives

B1

بد زندگی کردن، زندگی کردن به شیوه‌ای ناهماهنگ با اهداف واقعی.

To live in a manner that does not match one's true self or desires.

example
معنی(example):

او فکر می‌کند که بسیاری از مردم به دلیل فشار اجتماعی بد زندگی می‌کنند.

مثال:

She thinks that many people mislives due to societal pressure.

معنی(example):

ممکن است فردی احساس کند که بد زندگی می‌کند اگر به دنبال علاقه واقعی‌اش نرود.

مثال:

One might feel that he mislives if he doesn't follow his true passion.

معنی فارسی کلمه mislives

: معنی mislives به فارسی

بد زندگی کردن، زندگی کردن به شیوه‌ای ناهماهنگ با اهداف واقعی.