معنی فارسی mismarriage
B1ازدواجی که به دلایل نادرست یا نامناسب تشکیل شده و منجر به مشکلات میشود.
A marriage that is deemed unsuitable or incorrect, often resulting in difficulties.
- noun
noun
معنی(noun):
Bad or unsuitable marriage.
example
معنی(example):
ازدواج اشتباه آنها مشکلات زیادی در خانواده به وجود آورد.
مثال:
Their mismarriage caused a lot of issues in the family.
معنی(example):
پس از چند سال ناامیدی، او متوجه ازدواج اشتباه خود شد.
مثال:
He realized his mismarriage after several years of unhappiness.
معنی فارسی کلمه mismarriage
:
ازدواجی که به دلایل نادرست یا نامناسب تشکیل شده و منجر به مشکلات میشود.