معنی فارسی mismatches

B1

ناهماهنگی یا عدم تطابق، به وضعیتی اشاره دارد که دو یا چند چیز با هم مطابقت ندارند.

Instances of not matching or being in agreement.

verb
معنی(verb):

To match unsuitably; to fail to match

noun
معنی(noun):

Something that does not match; something dissimilar, inappropriate or unsuitable.

example
معنی(example):

ناهمخوانی‌های موجود در داده‌ها باعث سردرگمی شد.

مثال:

The mismatches in the data caused confusion.

معنی(example):

ناهمخوانی‌ها می‌توانند منجر به اشتباهات در محاسبات شوند.

مثال:

Mismatches can lead to errors in calculations.

معنی فارسی کلمه mismatches

: معنی mismatches به فارسی

ناهماهنگی یا عدم تطابق، به وضعیتی اشاره دارد که دو یا چند چیز با هم مطابقت ندارند.