معنی فارسی mismoving
B1به معنای جابجایی نادرست یا نامناسب چیزی.
The act of moving something incorrectly.
- VERB
example
معنی(example):
آنها در حال جابجایی نادرست نمایشگاهها در موزه بودند.
مثال:
They were mismoving the exhibits in the museum.
معنی(example):
جابجایی نادرست اقلام میتواند منجر به سردرگمی شود.
مثال:
Mismoving items can lead to confusion.
معنی فارسی کلمه mismoving
:
به معنای جابجایی نادرست یا نامناسب چیزی.