معنی فارسی misorganizing

B1

به طور نادرست سازماندهی کردن، ترتیب نادرستی دادن.

The act of organizing something incorrectly.

example
معنی(example):

آنها در تلاش‌های خود به طور نادرست سازماندهی می‌کردند که منجر به سردرگمی شد.

مثال:

They were misorganizing their efforts, leading to confusion.

معنی(example):

سوء سازماندهی تیم منجر به از دست رفتن زمان‌های مقرر خواهد شد.

مثال:

Misorganizing the team will result in missed deadlines.

معنی فارسی کلمه misorganizing

: معنی misorganizing به فارسی

به طور نادرست سازماندهی کردن، ترتیب نادرستی دادن.