معنی فارسی mispatching
B2فرایند یا عمل ارسال اقلام به مکان نادرست.
The act of mistakenly dispatching items to incorrect destinations.
- NOUN
example
معنی(example):
ارسال نادرست ممکن است باعث تأخیرهای قابل توجهی در تحویل شود.
مثال:
Mispatching may cause significant delays in delivery.
معنی(example):
تیم در حال تلاش است تا نرخ ارسالهای نادرست را کاهش دهد.
مثال:
The team is working hard to reduce mispatching rates.
معنی فارسی کلمه mispatching
:
فرایند یا عمل ارسال اقلام به مکان نادرست.