معنی فارسی mispractised
B1به معنای انجام نادرست یک عمل یا تمرین که باعث اثرات منفی میشود.
Having practiced something incorrectly, resulting in negative effects or poor execution.
- VERB
example
معنی(example):
آنها در تمرین خود نادرست عمل کردند و این در اجرای نهایی خود را نشان داد.
مثال:
They mispractised their rehearsal and it showed in the final performance.
معنی(example):
او در ارائه سخنرانی خود نادرست عمل کرده است که باعث سردرگمی بین شنوندگان شده است.
مثال:
He has mispractised his speech delivery, causing confusion among listeners.
معنی فارسی کلمه mispractised
:
به معنای انجام نادرست یک عمل یا تمرین که باعث اثرات منفی میشود.