معنی فارسی mispunch

B1

به طور نادرست یا غیردقیق وارد کردن اطلاعات یا عددی.

To punch in something incorrectly or inaccurately.

example
معنی(example):

او کد را به اشتباه در دستگاه وارد کرد.

مثال:

He mispunched the code on the machine.

معنی(example):

او کارت زدن خود را به اشتباه وارد کرد که منجر به تأخیر شد.

مثال:

She mispunched her punch card, causing a delay.

معنی فارسی کلمه mispunch

: معنی mispunch به فارسی

به طور نادرست یا غیردقیق وارد کردن اطلاعات یا عددی.