معنی فارسی misregulating
B1اشتباه در تنظیم یا مدیریت چیزی به طور نادرست.
To control or supervise something incorrectly.
- VERB
example
معنی(example):
این شرکت در کنترل مالی خود اشتباه کرده بود که به مشکلات جدی منجر شد.
مثال:
The company was misregulating its finances, leading to serious issues.
معنی(example):
کنترل نادرست دما میتواند به تجهیزات آسیب برساند.
مثال:
Misregulating the temperature can cause damage to equipment.
معنی فارسی کلمه misregulating
:
اشتباه در تنظیم یا مدیریت چیزی به طور نادرست.