معنی فارسی misshaped
B1اشکالی که نادرست یا غیرطبیعی هستند.
Something that has been deformed or improperly shaped.
- verb
verb
معنی(verb):
To shape badly or incorrectly.
example
معنی(example):
گلدان بدشکل دور انداخته شد.
مثال:
The misshaped pot was thrown away.
معنی(example):
او تلاش کرد تا مجسمه خاکی بدشکل را درست کند.
مثال:
She tried to fix the misshaped clay figure.
معنی فارسی کلمه misshaped
:
اشکالی که نادرست یا غیرطبیعی هستند.