معنی فارسی mitered
B2عبارت است از برش زوایای ۴۵ درجه برای ایجاد اتصالات مستحکم در نجاری.
Cut at a 45-degree angle to form a joint, often seen in frame construction.
- verb
verb
معنی(verb):
To adorn with a mitre.
معنی(verb):
To unite at an angle of 45°.
example
معنی(example):
لبههای قاب بهصورت میتر شدهاند تا ظاهری تمیز داشته باشند.
مثال:
The edges of the frame are mitered for a clean look.
معنی(example):
اتصالات میتر شده محکم و جذاب هستند.
مثال:
Mitered joints are strong and attractive.
معنی فارسی کلمه mitered
:
عبارت است از برش زوایای ۴۵ درجه برای ایجاد اتصالات مستحکم در نجاری.