معنی فارسی mitigatory
B2اقداماتی که برای کاهش شدت یا تأثیر یک مشکل یا وضعیت نامطلوب اتخاذ میشود.
Serving to alleviate or lessen the severity of a situation.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
اقدامات کاهشدهنده به کاهش تأثیر سیل کمک کرد.
مثال:
The mitigatory measures helped reduce the impact of the flood.
معنی(example):
او اقدامهای تسهیلکنندهای را برای حل مشکل پیشنهاد کرد.
مثال:
He suggested mitigatory actions to address the problem.
معنی فارسی کلمه mitigatory
:
اقداماتی که برای کاهش شدت یا تأثیر یک مشکل یا وضعیت نامطلوب اتخاذ میشود.