معنی فارسی mizzles
B1بارانهای ریز و پراکنده که معمولاً مقدار کمی آب را به زمین میزنند.
Light rain or drizzle that falls in small drops.
- verb
verb
معنی(verb):
To rain in very fine drops.
معنی(verb):
To abscond, scram, flee.
معنی(verb):
To yield.
معنی(verb):
To muddle or confuse. (Probably from a misreading of past tense/participle misled.)
example
معنی(example):
آسمان خاکستری بود و بارانهای ریز شروع به باریدن کردند.
مثال:
The sky was gray, and mizzles began to fall.
معنی(example):
ما احساس میکردیم که بارانهای ریز بر روی صورتمان میافتند وقتی که بیرون رفتیم.
مثال:
We felt the mizzles on our faces as we walked outside.
معنی فارسی کلمه mizzles
:
بارانهای ریز و پراکنده که معمولاً مقدار کمی آب را به زمین میزنند.