معنی فارسی mobble

B1

به صورت مابی حرکت کردن یا دور هم جمع شدن.

To move or gather in a crowd or mob-like manner.

example
معنی(example):

کودکان شروع به حرکت مابی در اطراف زمین بازی کردند.

مثال:

The children began to mobble around the playground.

معنی(example):

آنها هرگاه بازی بود به صورت مابی جمع می‌شدند.

مثال:

They would mobble together whenever there was a game.

معنی فارسی کلمه mobble

: معنی mobble به فارسی

به صورت مابی حرکت کردن یا دور هم جمع شدن.